شماره ٧٨٧: دل رميده ما بال وپرنمى خواهد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
دل رميده ما بال وپرنمى خواهد
ز خود برون شده برگ سفر نمى خواهد
دل از ضعيف نوازى نمى توان برگشت
و گرنه سوخته ما شرر نمى خواهد
چه حاجت است به مشاطه زلف مشکين را
شب وصال نسيم سحر نمى خواهد
به نامرادى خود واگذار عاشق را
که تلخکامى دريا شکر نمى خواهد
ز ناتمامى حسن است احتياج لباس
ميان نازک موران کمر نمى خواهد
ز کاهلى تو مقيد به رهنما شده اى
و گرنه رفتن دل راهبر نمى خواهد
شبى به روز کند چون جرس به ناله خود
ز آه وناله دل ما اثر نمى خواهد
چنان مباش که بردوش خاک باشى بار
که باغبان شجر بى ثمر نمى خواهد
خوشم که حسن ترا درنيافته است تمام
ترا کسى که ز من بيشتر نمى خواهد
ازان مرا سفر بيخودى خوش آمده است
که زاد وراحله وهمسفر نمى خواهد
مخواه کم ز کريمان کز ابر نيسانى
دهان خشک صدف جز گهر نمى خواهد
شکست خاطر احباب کى روا دارد
مروتى که به دشمن ظفر نمى خواهد
خوشا کسى که ز هنگامه جهان صائب
بغير داغ چراغ دگر نمى خواهد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید