شماره ٧١٧: درين رياض دلى را که آب مى سازند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
درين رياض دلى را که آب مى سازند
چو شبنم آينه آفتاب مى سازند
دلى که داغ وکباب از فروغ عشق نشد
در آفتاب قيامت کباب مى سازند
چه ساده اند گروهى که از هواجويى
ز بحر خانه جدا چون حباب مى سازند
مده ز دست درين تنگنا عنان زنهار
که رشته را گره از پيچ وتاب مى سازند
بياض گردن اورا بتان آهوچشم
زمردمک نقط انتخاب مى سازند
برآن گروه حلال است لاف خوش نفسى
که خون سوخته را مشک ناب مى سازند
ز انقلاب خزان وبهارآزادند
جماعتى که ز گل با گلاب مى سازند
خبر ز نشأه مى نيست تن پرستان را
چو خم همين شکمى پرشراب مى سازند
جماعتى که ز اسرار حکمت آگاهند
ز خشت خم چو فلاطون کتاب مى سازند
به گريه صلح کن از گلرخان که ديده وران
ز آفتاب به چشم پرآب مى سازند
جماعتى که نيند از حساب خود غافل
على الحساب به روز حساب مى سازند
خرابه اى است که خوشتر زبيت معمورست
تنى که از تپش دل خراب مى سازند
به رنگ وبوى منه دل که عاقبت بينان
به آه گرم گل خود گلاب مى سازند
فتاده است ره من به واديى صائب
که دام خضر ز موج سراب مى سازند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید