شماره ٧١٣: خوش آن گروه که مست بيان يکديگرند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
خوش آن گروه که مست بيان يکديگرند
ز جوش فکر مى ارغوان يکديگرند
نمى زنند به سنگ شکست گوهر هم
پى رواج متاع دکان يکديگرند
حباب وار ندارند چشم بر کوثر
ز شعر هاى تر آب روان يکديگرند
زنند بر سر هم گل ز مصرع رنگين
ز فکر تازه گل بوستان يکديگرند
سخن تراش چو گردند تيغ الماسند
زند چو طبع به کندى فسان يکديگرند
ز خوان رزق به يک رنگ چشم دوخته اند
چو داغ لاله به خون ميهمان يکديگرند
چه احتياج به گلزار غنچه خسبان را
که از گشاد جبين گلستان يکديگرند
يکى است گرمى گفتار ما و پروانه
که از بلندى طبع آسمان يکديگرند
يکى است گرمى گفتار ما وپروانه
چو شمع سوخته جانان زبان يکديگرند
در آمدم چو به مجلس سپند جاى نمود
ستاره سوختگان قدردان يکديگرند
بغير صائب و معصوم نکته سنج وکليم
دگر که ز اهل سخن مهربان يکديگرند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید