شماره ٦٦١: ز چهره حال دل زار من عيان باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
ز چهره حال دل زار من عيان باشد
که از شکستن دل رنگ ترجمان باشد
ز عمر رفته مراآه حسرت است نصيب
که گرد لازم دنبال کاروان باشد
ز عمر چشم اقامت مدار با قد خم
مبند دل خدنگى که در کمان باشد
لبم ز شکوه خونين نميشود رنگين
دهان زخم مرا تيغ اگر زبان باشد
امين مخزن گوهر کنند بى سخنش
چو ماهى آن که درين بحر بى زبان باشد
به هر کجا که نشينم خجل ز جاى خودم
نظر به پايه من صدرآستان باشد
ز کيسه تو کند خرج هر که محتاج است
کليد گنج تو در دست سايلان باشد
بغير خط که ز لعل لب تو سر زده است
که ديده آتش ياقوت را دخان باشد
دمى که صرف به ذکر خدا شود صائب
هزار بار به از عمر جاودان باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید