شماره ٦٣٣: ز آه کام دو عالم مرا مهيا شد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
ز آه کام دو عالم مرا مهيا شد
ازين کليد دو صد در به روى من وا شد
شکست از مى روشن خمار من ساقى
عجب بلاى سياهى مرا ز سر وا شد!
فغان من ز دل سخت يار گشت بلند
ز کوه، ناله فرهاد اگر دوبالا شد
شد از قلمرو رخسار، زلف روگردان
غبار لشکر خط تا ز دور پيدا شد
که مى تواند ازان رو دلير گل چيدن؟
که حلقه حلقه خط تو چشم بينا شد
درين زمان که کسى دل نمى دهد به سخن
ترحم است بر آن طوطيى که گويا شد
ز حسن عاقبت آن روز نااميد شدم
که حرص پير ز قد دوتا دوبالا شد
به آن رسيده که چون مور پر برون آرم
ز دورى تو دلم بس که ناشکيبا شد
چه سود ازين که گهر گشت قطره ام، داغم
کز اين تعين ناقص جدا ز دريا شد
همان به چشم عزيزان چو خار ناسازم
اگرچه زندگيم صرف در مدارا شد
نبود جوهر من کم ز کوهکن صائب
ز کار دست من از حسن کارفرما شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید