شماره ٦٠٧: دل شکسته عاشق به آه مى لرزد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
دل شکسته عاشق به آه مى لرزد
هميشه بر علم خود سپاه مى لرزد
سبک مگير مصاف دل شکسته ما
که کوه قاف ازين برگ کاه مى لرزد
گلى که نيست هوادارش آتشين نفسى
ز سردى نفس صبحگاه مى لرزد
هجوم خار به آتش چه مى تواند کرد؟
عبث دل اينهمه از خار راه مى لرزد
کدام گوشه ابرو بلند شد يارب؟
که همچو قبله نما قبله گاه مى لرزد
به فرق شاخ گلى بلبلى است بال فشان
پرى که بر سر آن کج کلاه مى لرزد
بر آن بياض بناگوش گوشوار گهر
ستاره اى است که در صبحگاه مى لرزد
ز آه سرد بود برگريز عصيان را
خوشا دلى که ز بيم گناه مى لرزد
که آمده است به گلگشت ماهتاب برون؟
که همچو مهر جهانتاب ماه مى لرزد
به چشم بسته تماشاى عارض او کن
که اين ورق ز نسيم نگاه مى لرزد
به خاک کوى تو خلق آرميده چون باشند؟
که آفتاب در آن جلوه گاه مى لرزد
فتد ز رحم مرا برق در جگر صائب
اگر به دامن صحرا گياه مى لرزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید