شماره ٥٨٣: ترا به يوسف مصر اشتباه نتوان کرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
ترا به يوسف مصر اشتباه نتوان کرد
قياس آب روان را به چاه نتوان کرد
در آفتاب قيامت توان به جرأت ديد
نظر دلير در آن روى ماه نتوان کرد
به رشته گوهر شهوار مى توان سفتن
به گريه در دل سخت تو راه نتوان کرد
ميسرست چو از روى يار گل چيدن
ستم ز ديدن گل بر نگاه نتوان کرد
گشاره روى محال است تنگدل گردد
زمين ميکده را خانقاه نتوان کرد
خموش باش که چون خامه پريشان گوى
به حرف و صوت دل خود سياه نتوان کرد
ز بس که حسن غيور تو سرکش افتاده است
ترا نگاه به طرف کلاه نتوان کرد
چو مو سفيد شود بر مدار سر ز سجود
نماز فوت درين صبحگاه نتوان کرد
توان کشيد ز فولاد ريشه جوهر
ز دل به سعى برون حب جان نتوان کرد
خوش است داغ که از لخت دل برآرد دود
همين چو لاله ورق را سياه نتوان کرد
خدا به لطف کند چاره دل صائب
که مبتلاست به دردى که آه نتوان کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید