شماره ٥٣٧: همين نه فاخته در سر هواى او دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
همين نه فاخته در سر هواى او دارد
به هر که بنگرى اين طوق در گلو دارد
کسى که سر به دو عالم فرو نمى آرد
يقين شناس که در سر هواى او دارد
ز هيچ ذره ناچيز سرسرى مگذر
که زير پرده هزار آفتاب رو دارد
درين محيط به هر قطره اى که مى نگرم
نصيب خاصى از فيض عام او دارد
هزار بار مرا سوخت عشق و داد به باد
همان دلم رگ خامى ز آرزو دارد
بشوى دست و دل خويش از علايق پاک
که در نماز بود هرکه اين وضو دارد
گلى که رنگ من از بوى او شکسته شده است
هزار مرحله افزون به رنگ و بو دارد
به عهد لعل لب آبدار او رگ سنگ
چو تاک گريه مستانه در گلو دارد
ز تاج پادشهان پايتخت مى سازد
کسى که همچو گهر پاس آبرو دارد
به جرم بيخودى اى مستحب مرا مشکن
که از خم است اگر باده اى سبو دارد
ز چشم ما که کند اشک پاک، در جايى
که آب روى گهر قدر آب جو دارد
جواب آن غزل است اين که عارفى گفته است
ندانم آن گل خودرو چه رنگ و بو دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید