شماره ٥٢١: درشتى از فلک شيشه رنگ مى بارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
درشتى از فلک شيشه رنگ مى بارد
زمانه اى است که از شيشه سنگ مى بارد
لب صدف زده تبخال و ابر بى انصاف
به کام شير و دهان پلنگ مى بارد
گشاده رو سخن سخت نشود ز کسى
به هر درى که بود بسته سنگ مى بارد
نه هر که داغ گذارد ز دردمندان است
که زهر چشم ز داغ پلنگ مى بارد
تو از فشاندن تخم اميد دست مدار
که ابر رحمت حق بى درنگ مى بارد
اگر عيار تريهاى روزگار اين است
ز چهره گل اميد رنگ مى بارد
مدار از گل اين باغ سازگارى چشم
که خون بيگنهانش ز چنگ مى بارد
چرا عقيق نسازد به سادگى صائب
درين زمانه که از نام ننگ مى بارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید