شماره ٤٥٠: از دل خونشده هرکس که شرابى نکشيد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
از دل خونشده هرکس که شرابى نکشيد
دامن گل به کف آورد و گلابى نکشيد
جاى رحم است بر آن مغز که در بزم وجود
از دل سوخته اى بوى کبابى نکشيد
خاک در کاسه آن چشم که از پرده خواب
بر رخ دولت بيدار نقابى نکشيد
رشک بر موج سراب است درين دشت مرا
که ز درياى بقا منت آبى نکشيد
مگذر از کوى خرابات که آسوده نشد
گنج تا رخت اقامت به خرابى نکشيد
راه چون خضر به سرچشمه توفيق نبرد
در ته پاى خم آن کس که شرابى نکشيد
هرکه چون کوزه لب بسته نگرديد خموش
در خرابات جهان باده نابى نکشيد
هرکه چون سرو درين باغ نگرديد آزاد
نفسى راست نکرد و دم آبى نکشيد
شد به تبخاله بى آب ز گوهر قانع
صدف تشنه ما ناز سحابى نکشيد
کيست تا رحم کند بر جگر تشنه من؟
که به زنجير مرا موج سرابى نکشيد
جگر تشنه بود لاله خاکش صائب
هرکه زان چاه زنخدان دم آبى نکشيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید