شماره ٣٠٣: غنچه هايى که درين سبز چمن خنده زدند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
غنچه هايى که درين سبز چمن خنده زدند
اى بسا زخم نمايان به دل زنده زدند
محو يکتايى نقاش نگرديد کسى
همه چون آينه بر نقش پراکنده زدند
شکوه از بخت نکردند سبکرفتاران
در دل ابر سيه برق صفت فرخنده کردند
غفلت خويش گزيدند به بيدارى بخت
ساده لوحان که در طالع فرخنده زدند
دست منعى که فشاندند بزرگان به فقير
پشت پايى است که بر دولت پاينده کردند
مرکز دايره حسن مصور گرديد
خال مشکين چو بر آن چهره زيبنده زدند
اين صدفها که خموشند درين دريابار
مى توان يافت که بر گوهر ارزنده زدند
نيست مژگان، که به تقصير پريشان نظرى
مشت خارى است به چشم من بيننده زدند
صائب آنان که گزيدند به غمها غم عشق
دست بر سينه غمهاى پراکنده زدند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید