شماره ٢٨٩: عارفانى که ازين رشته سرى يافته اند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
عارفانى که ازين رشته سرى يافته اند
بى خبر گشته ز خود تا خبرى يافته اند
سالها مرکز پرگار حوادث شده اند
تا ازين دايره ها پا و سرى يافته اند
چشم اين سوختگان آب سياه آورده است
تا ز سر چشمه حيوان خبرى يافته اند
سالها کف به سر خويش چو دريا زده اند
تا ز درياى حقيقت گهرى يافته اند
بار برداشته اند از دل مردم عمرى
تا ز احسان بهاران ثمرى يافته اند
سالها غوطه چو شب در دل ظلمت زده اند
تا ز چاک جگر خود سحرى يافته اند
گر سر از جيب نيارند برون معذورند
در نهانخانه دل سيمبرى يافته اند
بسته اند از دو جهان چشم هوس چون يعقوب
تا ز پيراهن يوسف نظرى يافته اند
دلشان تنگتر از چشمه سوزن شده است
تا ز سر رشته مقصود سرى يافته اند
دست بيداردلان آبله فرسوده شده است
تا ازين خانه تاريک درى يافته اند
همچو پروانه درين بزم ز سوز دل خويش
بارها سوخته تا بال و پرى يافته اند
مکش از رخنه دل پاى تردد زنهار
که درين کوچه ز سيمرغ پرى يافته اند
گرد مجنون نظر باز، غزالان شب و روز
چون نگردند، که صاحب نظرى يافته اند
صائب از گريه مستانه مکن قطع نظر
که ز هر قطره اشکى گهرى يافته اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید