شماره ٢٨٨: هر گروهى به دليل دگر آويخته اند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
هر گروهى به دليل دگر آويخته اند
بوشناسان به نسيم سحر آويخته اند
بهر فردوس گروهى که ز دنيا گذرند
از هوايى به هواى دگر آويخته اند
رگ خامى رسن گردن منصور شده است
ميوه پخته کجا از شجر آويخته اند؟
پرده بردار که چون ابر پريشان گردد
هر حجابى که ز پيش نظر آويخته اند
تا به آن موى ميان کس نتواند ره برد
زلف مشکين ترا تا کمر آويخته اند
چشم شوخ تو به عيب دگران مشغول است
ورنه صد آينه در رهگذر آويخته اند
غافلند از دل پر آبله خود صائب
ساده لوحان که به عقد گهر آويخته اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید