شماره ٢٧٤: ديگر از پرده برون نغمه طنبور آمد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
ديگر از پرده برون نغمه طنبور آمد
باز ناخن زن دلهاى پر از شور آمد
از دم سرد خزان بر گل صد برگ نرفت
آنچه بر زخم من از مرهم کافور آمد
نوش اين نشأه يقين شد که نباشد بى نيش
تا ز تنگ شکر يار برون مور آمد
لب ببند از سخن حق که ازين راهگذر
عالمى تيغ به کف بر سر منصور آمد
آن که چشمش پى عيب دگران است چهار
چون به عيب خودش افتاد نظر، کور آمد
گرو از برق، پى مطلب دنيا مى برد
آن که پا مرکب چوبين به لب گور آمد
کردم انگشت ز عيب دگران تا کوتاه
سالم انگشت من از خانه زنبور آمد
تا به دامان قيامت رود از چشمش آب
هرکه را در نظر آن چهره پرنور آمد
ناله بلبل سودازده شد پرده نشين
تا به سير چمن آن غنچه مستور آمد
صائب از شمع به بال و پر پروانه نرفت
آنچه از دورى او بر من مهجور آمد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید