شماره ٢٧٣: تا مرا در نظر آن حسن خداداد آمد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
تا مرا در نظر آن حسن خداداد آمد
هر سر موى مرا نام خدا ياد آمد
چون دل از دامن صحراى جنون بردارم؟
که سرابم به نظر موج پريزاد آمد
در دل سخت تو بيرحم ندارد تأثير
ورنه از ناله من کوه به فرياد آمد
بر سر سرو چمن فاخته اى مى لرزيد
جنبش پر کلاه تو مرا ياد آمد
شهپر نصرت و اقبال مصور گرديد
تا برون تيغ تو از بيضه فولاد آمد
خط پاکى است ز تاراج خزان هر برگش
هرکه چون سرو درين باغچه آزاد آمد
برمدار از لب خود مهر خموشى زنهار
که درين شيشه سربسته پريزاد آمد
بر سر خاک شهيدان تو نيايي، ورنه
نقش شيرين به سر تربت فرهاد آمد
زلف مشکين تو در دلشکنى بود علم
خط شبرنگ براى چه به امداد آمد؟
مستمال از رقم عزل نگشته است کسى
چون ز خط غمزه او بر سر بيداد آمد؟
صائب از ملک عدم اين دل بى حاصل من
به چه اميد به معموره ايجاد آمد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید