شماره ٢٠٩: زنگ غفلت ز دل من نگران مى خيزد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
زنگ غفلت ز دل من نگران مى خيزد
از زمين سبزه خوابيده گران مى خيزد
ديده اى آب ده از چهره گل چون شبنم
که دمادم نفس سرد خزان مى خيزد
عيش در کوى مغان بر سر هم ريخته است
پير ازين خاک طرب خيز جوان مى خيزد
عاشق و شکوه معشوق، خدا نپسندد
سبزه از تربت من بسته زبان مى خيزد
اثر آه من از سينه افلاک بپرس
گرد اين تير سبکرو ز نشان مى خيزد
اثر ظلم محال است به ظالم نرسد
ناله پيش از هدف از پشت کمان مى خيزد
با دل سوخته خوش باش که در محفل عشق
از سپندى که نسوزند فغان مى خيزد
رايت قافله عشق سبکرفتارى است
که به همت ز سر هر دو جهان مى خيزد
سينه چاکان ترا از دل بى صبر و قرار
چون جرس از در و ديوار فغان مى خيزد
بى سپر در دهن تيغ درآيد صائب
هر که را مهر خموشى ز دهان مى خيزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید