شماره ٢٠٦: نه ز مى خوردن ما شور و شرى برخيزد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
نه ز مى خوردن ما شور و شرى برخيزد
نه ز همصحبتى ما ضررى برخيزد
مهر زن بر لب افسوس که سامان جهان
آنقدر نيست که آه از جگرى برخيزد
نام بلبل ز هوادارى عشق است بلند
ور نه پيداست چه از مشت پرى برخيزد
بزم ارباب خرد خوابگه بيخبرى است
مگر از مجلس مستان خبرى برخيزد
دل سرگشته ما راه به منزل نبرد
گر ز هر نقش قدم راهبرى برخيزد
جگر خاک نگرديد ز طوفان سيراب
مگر از ديده ما ابر ترى برخيزد
تير اگر در هوس صيد شود خاک نشين
به ازان است به بال دگرى برخيزد
عشق از خرمن ما دود به افلاک رساند
آنقدر وقت که از جا شررى برخيزد
گو برو ماتم دلمردگى خويش بدار
هر که از خواب به بانگ دگرى برخيزد
غنچه ما نفسى مى کشد از دل صائب
که به امداد نسيم سحرى برخيزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید