شماره ٢٠٤: در گنه اشک ندامت ز جگر برخيزد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
در گنه اشک ندامت ز جگر برخيزد
اين سحابى است که از دامن تر برخيزد
باده در چشم و دل پاک پريزاد شود
قطره چون در صدف افتاد گهر برخيزد
به شکر يا به نواى شکرين پيوندد
هر که از خاک چو نى بسته کمر برخيزد
از حريصان نرود حرص زر و سيم به مرگ
تشنه از خواب همان تشنه جگر برخيزد
غفلت نفس دو بالا شود از موى سفيد
سگ محال است که از خواب سحر برخيزد
خانه کعبه مقصود سويداى دل است
گرد هستى اگر از پيش نظر برخيزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید