شماره ١٢٣: جام مى چهره انديشه نمايى دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
جام مى چهره انديشه نمايى دارد
سينه درد کشان طرفه صفايى دارد
دل بيدرد ندارد خبر از پيکانش
ور نه اين بيضه فولاد همايى دارد
دلگشاتر ز تماشاى بناگوش تو نيست
صبح هر چند دم عقده گشايى دارد
مستى از گل نکند مرغ چمن را غافل
ناله بيخبران راه به جايى دارد
در گلوى جرسش ناله خونين گره است
کاروانى که ز پى آبله پايى دارد
روزگارى است که از پيشروان مى گردد
چون علم هر که عصايى و ردايى دارد
هر دلى را غمى از عشق و مرا هر سر موى
غم تنهايى و اندوه جدايى دارد
گريه ماست که در هيچ دلى راهش نيست
ور نه باران ز صدف خانه خدايى دارد
تو غم خانه بى صاحب خود خور که حباب
خانه پردازتر از سيل، هوايى دارد
بوسه گر نيست، به پيغام دلم را بنواز
کز شکر نى چو تهى گشت نوايى دارد
گر نسازد به ثمر کام جهان را شيرين
سرو آزاده ما دست دعايى دارد
صفحه روى ترا ديده بدبين مرساد
که عجب آينه زنگ زدايى دارد
کعبه و دير شد از خامه صائب پرشور
فرصتش باد که مستانه نوايى دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید