شماره ١٠٧: خصم را عقل مقيد به تحمل دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
خصم را عقل مقيد به تحمل دارد
سيل را ريگ مسخر به تنزل دارد
از ثبات قدم ما دل تيغ آب شود
سيل در باديه ما خطر از پل دارد
بس که چشمم ز پريشان نظرى ترسيده است
نخورم آب ازان چشمه که سنبل دارد
حيرت روى تو از هوش چمن را برده است
شبنم آيينه به پيش نفس گل دارد
چمن آرا چه خيال است که بيند در خواب
غنچه آن گوشه چشمى که به بلبل دارد
چرخ را شورش سوداى من از جا برداشت
طاقت سيل گرانسنگ کجا پل دارد؟
صائب اين تازه غزل آن غزل شاپورست
که گران مى رود آن کس که توکل دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید