شماره ٤٤: آن که از عمر سبکسير وفا مى طلبد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
آن که از عمر سبکسير وفا مى طلبد
لنگر از سيل و اقامت ز هوا مى طلبد
هرکه دارد طمع عافيت از آخر عمر
ساده لوحى است که از درد صفا مى طلبد
کشتيى را که شود کوه غم من لنگر
ناخدا موج خطر را ز خدا مى طلبد
به گواهان لباسى نشود خون ثابت
خون ما را که ازان لعل قبا مى طلبد؟
هوس ديدن رويى است مرا در خاطر
که نقابش دو جهان روى نما مى طلبد
صدف پوچ گران است به دل دريا را
دامن دشت جنون آبله پا مى طلبد
نيست از سايه ديوار قناعت خبرش
آن که دولت ز پر و بال هما مى طلبد
حرص بى شرم به آداب نمى پردازد
همه چيز از همه کس در همه جا مى طلبد
چشم بر دست فقيرست غنى را صائب
شاه پيوسته ز درويش دعا مى طلبد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید