شماره ٣٢: به هر نامحرمى عاشق لب اظهار نگشايد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
به هر نامحرمى عاشق لب اظهار نگشايد
گل اين باغ، دفتر در حضور خار نگشايد
شکايت نامه ما سنگ را در گريه مى آرد
الهى هيچ کافر مهر ازين طومار نگشايد؟
هوادار سر زلف صنم چون شمع مى بايد
که گر در آتش افتد از ميان زنار نگشايد
نگه خون گشت در چشمم زبس ناديدنى ديدم
الهى هيچ کس آيينه در بازار نگشايد!
به جوش مشترى هر کس چو يوسف بر نمى آيد
همان بهتر که دکان بر سر بازار نگشايد
که اين ابر بلا را از سر من دور مى سازد؟
اگر جوش جنون از سر مرا دستار نگشايد
همان در ناله طوفان مى کنم با آن که مى دانم
جرس را عقده از دل ناله هاى زار نگشايد
دلم دارد حضورى با خيال يار در خلوت
که تا صبح قيامت در به روى يار نگشايد
زسير باغ جنت داغ عاشق تازه مى گردد
دل آتش پرست از جلوه گلزار نگشايد
سرى فردازد و عالم چون سر منصور مى خواهد
به هر مشت گلى آغوش رغبت دار نگشايد
به عمرى ناله اى از دل نخيزد عندليبان را
اگر صائب درين گلشن لب گفتار نگشايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید