شماره ٢٨: مدام از عشق جوشى در دل بى کينه مى بايد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
مدام از عشق جوشى در دل بى کينه مى بايد
چو دريا مطرب عاشق درون سينه مى بايد
زچشم بد نگه دارد سياهى آب حيوان را
جمال هفته را نيل شب آدينه مى بايد
ميسر نيست خوددارى درون خانه خالى
نگهبانى ترا در خلوت آيينه مى بايد
نباشد سرکشى از خامه مو اهل صورت را
براى صيد مردم خرقه پشمينه مى بايد
زمين پاک اکسيرى است بهردانه قابل
نهال دوستى را سينه بى کينه مى بايد
ترقى در شناسايى بود ارباب دولت را
که از حفظ مراتب اين بنا را زينه مى بايد
گشايد عقده هاى مشکل از فکر کهنسالان
شراب کهنه از بهر غم ديرينه مى بايد
مکن دست فضولى زينهار از آستين بيرون
که زخم خار را چون گل سپر از سينه مى بايد
مياور بر زبان بى پرده حرف عشق را صائب
که دل اين گوهر شهوار را گنجينه مى بايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید