شماره ٧٩٦: گل ز روى تو فرو مى ريزد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
گل ز روى تو فرو مى ريزد
مشک در زلف تو مى آويزد
از پى ديدن روى چو گلت
باد صد نقش همى انگيزد
هر که آن خط مسلسل بيند
خاک بر خط دبيران ريزد
چون سحر بوى تو آيد به چمن
باد صبح از سر گل برخيزد
دست شستم ز دل خون گشته
زانکه با زلف تو مى آميزد
چشم بيمار تو از خون دلم
مى خورد باده نمى پرهيزد
سر نهاده ست چو خسرو به غمت
سر نهد، گر ز غمت بگريزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید