شماره ٧٥٢: چشم گردنده او با همه کس مى گردد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چشم گردنده او با همه کس مى گردد
چون رسد دور به من، خود به هوس مى گردد
زلف کژباز تو بابنده به صد بوالعجبى
پيش مى آيد هر لحظه و پس مى گردد
از پى آنکه بگيرد سگ شبگرد مرا
فتنه اندر سر زلف چو عسس مى گردد
جان که پيرامن خال سيهت مى بيند
عنکبوتى ست که بر گرد مگس مى گردد
شام تا صبح خيال تو بگردد در چشم
کس نگويد که درين خانه چه کس مى گردد؟
دم نقد از لب تو باد به دست است مرا
کز نفس مى زيد و نيم نفس مى گردد
خسروا، چون تو گلى را چه کند، آنکه بر غم
همه چون باد به دنباله خس مى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید