شماره ٦٤٤: باز گل مى آيد و دل در بلا خواهد فتاد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
باز گل مى آيد و دل در بلا خواهد فتاد
شورشى در جان بى سامان ما خواهد فتاد
باز آن يار پريشان کار در خواهد رسيد
عقل و جان و دل ز يکديگر جدا خواهد فتاد
باز آن سرو خرامان در چمن خواهد گذشت
اى بسا دلها کزان زلف دو تا خواهد فتاد
تازه خواهد شد ز سوز بلبلان داغ کهن
آتشى هر دم به جان مبتلا خواهد فتاد
اندک اندک مى رود آن دزد دلها سوى باغ
باز بنگر تا ز ره چند آشنا خواهد فتاد
تا ز مستى برکه خواهد اوفتاد آن چشم مست
تا کدامين خون گرفته در بلا خواهد فتاد
جز صبا کس مى نبوسد پاى او زين پس رهى
خاک گشته در ره باد صبا خواهد فتاد
نيست آن بختم که يابم نيم خورده زو شراب
ليک مى ترسم که آن جرعه کجا خواهد فتاد؟
چند ازين سوداى فاسد، کان بت آمد در کنار
خسروا، گوهر نه در دست گدا خواهد فتاد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید