شماره ٦٤١: خوبرويان چون به سلطانى علم بالا کشند

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
خوبرويان چون به سلطانى علم بالا کشند
شير مردان را به زير تيغ جانفرسا کشند
جان کنان شب زنده دارند اهل عشق و در سخن
صبح وار از آفتاب خود دمى بالا کشند
پير عاشق پيشه ام، به کاين مصلاى مرا
خدمتى را زير پاى شاهد رعنا کشند
بسکه از رفتار خوش پاى تو در جانم نشست
رخنه گردد جانم، ار خار ترا از پا کشند
از کرشمه لام الف کن زلف را بالاى خويش
تا از آن بر نام هر مهروى نام لاکشند
وصل من اين بس که خون من بريزند و ز خون
نقش من با نقش آن صورتگران يکجا کشند
با وجود خويشتن ما را دويى باشد، ليک
باک نبود گر کسان اره به فرق ما کشند
خسته حال خسرو از شيرينى عيش و نشاط
برکشيدى راست همچون هسته کز خرما کشند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید