شماره ٦١٩: شبهاى عاشق را گهى صبح طرب کمتر دمد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
شبهاى عاشق را گهى صبح طرب کمتر دمد
کز ناوک غمزه زنان پيکانش در بستر دمد
شيرين نباتى خاسته گرد لب شکر فشانش
شيرين چرا نبود، بگو، آن سبزه کز شکر دمد
هر شب که آيد بر دلم آن غمزه خونريز او
هر موى من خارى شود، زان غنچه خون تر دمد
من کشته يک پاسخش، او در سخن با ديگران
من مرده روح اللهم، دم جانب ديگر دمد
از بسکه سرها خاک شد، دلها هم اندر کوى او
نبود عجب، گر از زمين دل رويد و يا سر دمد
تا سوخته نبود دلي، در وى نگيرد سوز من
آتش کجا خيزد کسي، گر دم به خاکستر دمد
گفتم که، اى خورشيد حشر، آخر ازين سو تابشى
گفتا که خسرو، باش تا صبح قيامت بردمد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید