شماره ٥٧١: سر زلف تو يارى را نشايد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
سر زلف تو يارى را نشايد
که دشمن دوست دارى را نشايد
اگر چه زلفت آرد تاب بازى
ولى باد بهارى را نشايد
دلا، خود را به چشم او مده، زانک
مقام استوارى را نشايد
حريفش بوده ام شب مگري، اى چشم
که اين شربت خمارى را نشايد
به جان کندن رها کن نيم کشته
که اين تن زخم کارى را نشايد
خرابم کرد چشمت، راست گفتند
که ترک مست يارى را نشايد
مران از در که خسرو بنده تست
عزيزش کن که خوارى را نشايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید