شماره ٥٥٤: دلم بى وصل جانان جان نخواهد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
دلم بى وصل جانان جان نخواهد
که عاشق جان بى جانان نخواهد
دل ديوانگان عاقل نگردد
سر شوريدگان سامان نخواهد
طبيب عاشقان درمان نسازد
مريض عاشقى درمان نخواهد
اگر صد روضه بر آدم کنى عرض
برون از گلشن رضوان نخواهد
ورش صد اين يامين هست يعقوب
بغير از يوسف کنعان نخواهد
اگر گويم، خلاف عقل باشد
که مفلس مملکت خوبان نخواهد
کجا خسرو لب شيرين نجويد
چرا بلبل گل خندان نخواهد؟
دلم جز روى و موى گلعذاران
تماشاى گل و ريحان نخواهد
ز رويش مى گريزد زلف مشکين
که پند و صحبت خاقان نخواهد
از آن خسرو ز دهلى رفت بيرون
که ملک هندويى سلطان نخواهد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید