شماره ٥٤٦: به ملک فتنه تا زلفش علم شد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
به ملک فتنه تا زلفش علم شد
ز جانها عارض او را حشم شد
فرشته گر گناهى مى نوشتى
رخت چون ديد مرفوع القلم شد
ز خاموشى بخواهى کشت ما را
دو لعلت بهر جان ما بهم شد
نشين يکدم که يابد نيم عمرى
گرفتارى که عمر او دو دم شد
نمى ديدى به من، ار ننگ ديدى
مرنج ار زين قدر قدر تو کم شد
کسى بدروزى خسرو شناسد
که او درمانده شبهاى غم شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید