شماره ٥١٥: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد
قوت دل ريشم همگى خون جگر شد
گلگون شده بد روى من از اشک عقيقى
از خاک درت کاه رخم باز چو زر شد
صاحب نظرى هست مسلم به من، اى جان
کز خاک کف پاى توام کحل بصر شد
هر سر که نشد خاک در دوست، به معنى
در راه يقين سرمه ارباب نظر شد
تا گشت پريشان سر زلفت چو دل من
ديوانگيم در همه شهر سمر شد
خسرو، اگر آن لعل تو خواهد، مکنش عيب
چون قسمت طوطى سخنم گوى شکر شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید