شماره ٥٠٩: بر آب رخت يک گل سيراب نيايد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
بر آب رخت يک گل سيراب نيايد
آنچ از لبت آيد ز مى ناب نيايد
دانم که لبت بنده نواز است، وليکن
آن به که مگس بر سر جلاب نيايد
معذوري، اگر نيست دلت را اثر مهر
کاين عجز عيسى ست، ز قصاب نيايد
ناآمدنت را گله از بخت کنم، زانک
در کلبه درويش تو مهتاب نيايد
شبها من ديوانه و يار و دو سه همدم
من نالم و ياران مرا خواب نيايد
از دل نگشايد گره گريه ام، آرى
ماتم چو بود سخت به چشم آب نيايد
ما بهر صلاح رخ ساقى نگذاريم
کان را بتى هست به محراب نيايد
چه عيش بود آنکه کنى بر دل خسرو
از چشم تو بک ناوک پر تاب نيايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید