شماره ٤١٩: به گل گشت چمن چون گلستان من برون آيد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
به گل گشت چمن چون گلستان من برون آيد
به همراهى او اشک روان من برون آيد
فغان من برون آيد چو گيرم نام او، ترسم
که ناگه جان من هم با فغان من برون آيد
چو در محشر بهم آرند خاک هر کس از هر جا
مرا بس کز سر کويش نشان من برون آيد
فسون خواب بندى من است اين تا سحرگويى
حديث او که شب ها از زبان من برون آيد
مرا گويند در دل کيست آن کت مى کشد چندين؟
خيالت آشکارا از نهان من برون آيد
چنانم سوخت هجرانت که چون گل ار فرو ريزم
هنوز آن دود درد از استخوان من برون آيد
مرا گويند با تو مى رود عشقش، زهى دولت
که سلطانى ز عالم همعنان من برون آيد
مشو دور از برم جانا و يا نزديک خويشم خوان
که نزديک است از دورى که جان من برون آيد
ز بهر فال، اگر خسرو کتاب عشق بگشايد
ز اول صفحه غم داستان من برون آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید