شماره ٣٦٣: يار ما دل ز دوستان برداشت

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
يار ما دل ز دوستان برداشت
مهر ديرينه از ميان برداشت
من نخواهم کشيد هر چه کند
دل که از وى نمى توان برداشت
دى به تندى بلند کرد ابرو
از پى کشتنم کمان برداشت
خواستم جان به عذر پيش برم
هجر خود رفت و پيش ازان برداشت
عهد کردم که درد دل نکنم
درد دل مهر از زبان برداشت
در دل او نکرد کار، ار چه
سنگ از افغان من، فغان برداشت
چشم او هيچ کم نخواهد شد
دل بيامد، مرا ز جان برداشت
رفتم امروز تا نخواهد کشت
سر نخواهم ز آستان برداشت
ترک سوداى خام کن، خسرو
که وفا رخت ازين دکان برداشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید