شماره ٣٢٨: کسى که عشق نبازد نه آدمى سنگ است

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
کسى که عشق نبازد نه آدمى سنگ است
بلاى عشق کشد هر که آدمى رنگ است
چه نقش بندى از انديشه اى که بى عشق است
چه روى بينى از آيينه اى که در زنگ است
هزار پاره کنم جان مگر که در گنجد
که چشم خوبان همچون دهان شان تنگ است
رها کنيد که تن در دهم به بدنامى
که نام نيک در آيين عاشقى ننگ است
سماع در دل من کار کرد و سينه بسوخت
هنوز مطرب ما را ترانه در چنگ است
تو، اى صنم، که مرا در دلى چه سود ازان
که در ميان من و دل هزار فرسنگ است
به جنگ تيغ مکش، سر به آشتى برگير
که حاصل است به صلحت هر آنچه در جنگ است
به خشم مى روى و در تو کى رسد خسرو
که ره دراز و قدم سست و بارگى لنگ است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید