شماره ٣١١: يارب، که اين درخت گل از بوستان کيست

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
يارب، که اين درخت گل از بوستان کيست
وين غنچه شکر شکن از نقلدان کيست
باز آن پسر که مى گذرد از کدام کوست
باز آن بلا که مى رسد از بهر جان کيست
از خون نشان تازه همى بينمش به لب
تا خود که بازگشته و آن خود نشان کيست
مى گفت دى که بر من آواره برگذشت
کافگار کرد پاى من اين استخوان کيست
شب ناله ام شنيد و بپرسيد از رقيب
من شب نخفته ام، همه شب اين فغان کيست
خون مى رود ز ديده و جان مى رود ز تن
آن زخمها ز غمزه نامهربان کيست
اين سوزشى که در دل آواره من است
داغ کسى ست، ليک ندانم از آن کيست
اى باد، اگر براى من آورده اى پيام
بار دگر بگو به خدا از زبان کيست
جانا، اگر شبى دهنت بر دهن نهم
خود را به خواب ساز و مگو کاين دهان کيست
بيدار از آنست مه که به شب پاسبان تست
خسرو که خواب مى نکند پاسبان کيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید