شماره ٣٠٦: ماييم کافتاب غلام جمال ماست

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ماييم کافتاب غلام جمال ماست
صد عيد نو در ابروى همچون هلال ماست
روشن که مى نمايد از آيينه سپهر
آن آفتاب نيست، خيال جمال ماست
تا چشم اختران نرسد در کمال ما
چرخ کبود پرده عين الکمال ماست
در پيش ما بهاى جهان است کنجدى
آن نيست کنجد و اگر آن هست، خال ماست
از عشق ما کسى نزيد وانکه مى زيد
از کاهلى غمزه مردم شکال ماست
عاشق کشيم و سايه رحمت نيفگنيم
کاين مرحمت به مذهب خوبان وبال ماست
عشاق پيش ما دو جهان مى کشند، ليک
اين پيشکش چه در خور عز و جلال ماست
آن عاشقى که گشت گم اندر خيال او
او خود نماند، وانکه بود هم خيال ماست
خاک تنى که پخته شد از سوز ما، درو
هم خون او خوريم چو مي، کان سفال ماست
پامال گشت در ره ما خسرو و ديت
او را همين بس است که او پايمال ماست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید