شماره ٢٢٧: عشق با جان بهم از سينه برون خواهد رفت

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
عشق با جان بهم از سينه برون خواهد رفت
تا ندانى که به تعويذ و فسون خواهد رفت
دل گرفتار و جگر خسته و تن زار هنوز
تا چه ها بر سر مسکين زبون خواهد رفت
کافرى بر سرم افتاد و دلم خود شده بود
نيم جانى که به جا بود، کنون خواهد رفت
با توام ديده برافگند چو تو برگشتى
تا ميان من و او باز چه خون خواهد رفت
چند پويم به درت، وه که من گم شده را
جان درآمد شد کوى تو برون خواهد رفت
چند خونابه خورم، هيچ گهى از دل من
يا رب، اين سلسله غاليه گون خواهد رفت؟
چند گويى که فراموش کن او را، خسرو
آخر اين روى نکو از دل چون خواهد رفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید