شماره ٢٢٥: يارب، اندر سر هر موى تو چندان چه خم است

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
يارب، اندر سر هر موى تو چندان چه خم است
زير آن موى رخت از گل خندان چه کم است
چند گويى که مکن صورت جورم از چشم
مردم چشم تو خود صورت جور و ستم است
ما چو از زلف تو زنار ببستيم، اکنون
هم به روى تو اگر روى مرا بر صنم است
گاه گاهى که دمى نيم دمى همچو مسيح
زندگانى اگرم هست همان نيم دم است
اى لب از خون دلم شسته ز بهر خونم
تا چه در دست که لبهاى ترا در شکم است
دل من سوى عدم رفت به همراهى صبر
از لب خود خبرى پرس که راه عدم است
ماند با خط تو چسبيده سياهى دو چشم
زان که خط توتر و ديده من نيز نم است
چه سبب خط ترا ماه بود در فرمان
مگر از خامه دستور عطارد رقم است
مگر از جرعه جام کرمت شسته شود
دل خسرو که بيالوده ز اندوه و غم است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید