شماره ٢٢٤: هر که را در سر زلف صنمى دسترسى است

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هر که را در سر زلف صنمى دسترسى است
برود گر به سر ماه همان رشته بس است
هيچ کس نيست که او را به جهان دردى نيست
وانکه درديش نباشد به جهان هيچ کس است
پخته شد در هوس دوست دلم بريانم
بجز اين هر چه که پخت اين دل بريان هوس است
گلرخا، روى تو آن را که در آمد در چشم
هر که را گل به دو چشم آيدش او هم چو خس است
عاشقان راست شب واپسى از روز حيات
زلف کز روى چو روزت قدرى باز پس است
زلف تو در دلم آمد، نفسم بسته بماند
زار مى گريم و چندين گر هم در نفس است
از لب خود شکرى ده که ز حسرت خسرو
دست مالان و رخ آلوده به خون چون مگس است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید