شماره ١٠٦: شبى ديدم چو مه بر بام او را

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
شبى ديدم چو مه بر بام او را
صراحى پيش و بر کف جام او را
دعا مى کردم و مى نامدش ياد
ز مستى بهر من دشنام او را
نخواهد دل به خود دشنام ازان لب
ز لعل او همين بس کام او را
به دل او را که عشقش خانه سازد
کجا ماند دگر آرام او را
کسى کز عارض و زلف تو گويد
همين بس ورد صبح و شام او را
دلم دارد هواى پاى بوست
ببين در سر خيال خام او را
چو برگشتى ز خسرو، کرد پامال
جفاى گردش ايام او را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید