شماره ٨٨: يا رب، که داد آينه آن بت پرست را

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
يا رب، که داد آينه آن بت پرست را
کو ديد حسن خويش و زما برد دست را
خون مى خورد، به سينه درون مى رود،بلاست
يارب، که راه مى دهد آن ترک مست را
ديوانه بتان نکند رو به کعبه، زانک
تعظيم کعبه کفر بود بت پرست را
جانا، نرفتنى ست چو دلها ز زلف تو
چندين گره چه مى زنى آن زلف شست را
مخرام ازين نمط که به شهر از خرامشت
بر جا نماند يک قدم اهل نشست را
چندين چه غمزه مى زنى از بهر کشتنم
صيد تو زنده نيست مکن رنجه شست را
خسرو چو جان نيافت به عشق تو مرد نيست
زين ره به خون ديده چه شويى تو دست را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید