شماره ٣٦: اى رخ زيباى تو آينه سينه ها

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
اى رخ زيباى تو آينه سينه ها
روى ترا در خيال زين نمط آيينه ها
غمزه مزن کان خيال تا به جگرها نشست
تيغ بلارک دميد واى که بر سر سينه ها
ياد توام مى کند کار جواب هلاک
خواب که بيند گدا حاصل گنجينه ها
بس که ز رويت نمود خانه مرا پر خيال
مر همه ديوارهاست پيش من آيينه ها
صبر نمودى مرا از نظرى پيش از اين
حسن توام توبه داد زان همه پيشينه ها
دل که ز دعوى صبر لاف همى زد کنون
بين که چه خوش مى کشد هجر از و کينه ها
شعله ديرينه را داغ ز دل رفته بود
نوپسرى تازه کرد آن همه ديرينه ها
توبه شکن صوفيا، خرقه به مى شو که هست
بر قصب شاهدان خرقه پشمينه ها
چرخ بشد، ساقيا، دوش مى با صفا
درد به خسرو رسان، زان همه دوشينه ها



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید