شماره ٣٤: اى به بدى کرده باز چشم بدآموز را

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
اى به بدى کرده باز چشم بدآموز را
بين به کمين گاه چرخ ناوک دلدوز را
هر چه رسد سر بنه زانکه مسير نشد
نيکوى آموختن چرخ بدآموز را
سوخته غم مدار دل به چنين غم، از آنک
دل به کسى برنسوخت مرگ جگر سوز را
پير شدى کوژ پشت دل بکش از دست نفس
زانکه کمان کس نداد دشمن کين توز را
چون تو شدى از ميان از تو به روز دگر
جمله فرامش کنند ياد کن آن روز را
خود چو بديدى که رفت عمر بسان پرير
از پى فردا مدار حاصل امروز را
نقد تو امشب خوش است زانکه چو فردا به روز
قدر نباشد به روز شمع شب افروز را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید